♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
مردها،دردهايشان را دود ميكنند
گوششان را پر ميكنند از موسيقي
كفِ خيابانها را متر ميكنند
گوشه ترين قسمتِ كافه ها را انتخاب ميكنند
سيگارشان بهمن ميشود
همه چيز را در خودشان حل ميكنند
زنها اما
موهايشان را
همه ي زورشان به موهايشان ميرسد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
علي قاضي نظام
oOoOoOoOoOoO
فقط كافيست
هر از گاهى در زندگى
پشت كنى به تمامِ آنهايى كه
چشمِ ديدنِ خوشبختى ات را ندارند
بي تفاوتي آدم ها را عجيب مي سوزاند
oOoOoOoOoOoO
علي قاضي نظام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
يك روز تو را خواهم دزديد
پاي همه چيزش هم مي ايستم
اصلاً گروگانت ميگيرم
يك داستانِ پليسيِ عاشقانه
تيترِ يكِ اخبار ميشويم
صداي دوست داشتنم را به گوش دنيا خواهم رساند
از آنها "تو"را ميخواهم
در قبالِ آزادي ات...آزادت ميكنم به شرطي كه مالِ خودم شوي
ديوانه شدم نه ؟
من حتي براي داشتنت،به اين اراجيف هم فكر ميكنم
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
علي قاضي نظام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
بحثمان كه ميشد
حرفهاى دلمان را
به زبانِ آهنگ براى يكديگر ميفرستاديم
من با ترانه هاى انتخابى ام تصدقش ميرفتم و
او تا ميتوانست ناز ميكرد
آنقدر اين بازىِ شيرين ادامه داشت
تا مجبور ميشدم برايش بنويسم
آشتى؟
آشتى
هميشه بحث كردن مشكل را حل نميكند
گاهى بايد حرفِ دلمان را بسِپاريم
به نُت ها
به ترانه ها
به آنهايى كه دقيقاً همانجايى كه لال ميشويم
به كمكمان مى آيند
آنهايى كه انگار داستان زندگيمان را از بَر كرده اند
شيرين است
يكبار امتحان كنيد
"زبانِ آهنگ ها را"
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
علي قاضي نظام
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥
داخلِ كافه نشسته بودم
ميزِ كنارى ام دختر و پسرى بودند
كه ناخواسته توجهم را جلب كردند
همديگر را نگاه ميكردند و كلامى بينشان رد و بدل نميشد
بغضى كه دختر داشت و هر لحظه منتظرِ شنيدنِ صداى انفجارَش بودم
و پسرى كه بى تفاوت ترين آدمِ روى زمين بود
بالاخره قطره اى از چشمِ دختر جارى شد و
تمامِ پهناى صورتش را گرفت
با صدايى لرزان
فقط يك جمله را تكرار ميكرد
"تو قول داده بودى"
و در جواب فقط سكوت ميشنيد و سكوت
از پسر بودنم بَدَم آمد
از اينكه به پشتوانه ى جنسيتشان،قولِ مردانه ميدهند و
مثلِ بچه ها ميزنند زيرَش
از اينكه گاهى چون نميتوانند طرفشان را نگه دارند
چون دوست داشتن بلد نيستند
هى قول ميدهند
و قول ميدهند و
قول ميدهند
♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
علي قاضي نظام